یه عمری آرزوم این بود که با قلب تو همسو شم
نذار بی تو هوای عشق زمستون شه تو آغوشم
تو این حالم رو می فهمی همین که باشی آرومم
نرو از پیش من حتی اگه حس کردی خاموشم
نرنجی از دلم بانو یه وقتایی اگه سردم
آخه این بار غم گاهی زیادی می شه رو دوشم
یه روز گفتی می ری اما یقین داری که می میری
به جون تو که بعد از تو برات مشکی نمی پوشم
ندارم ناله و آهی شراب غم نمی نوشم
نمی گیرم گل و گلدون غمت می شه فراموشم
نمی مونم منم اینجا تو دنیایی که تو نیستی
چیکار کردی که تونستم با دستای تو جادو شم
بگو که باورت می شه چقدر ساده دوست دارم
با اینکه خیلی از حرفات هنوز مونده توی گوشم
به جون تو قسم خوردم بری از پیش من مردم
واسه رفتن از این دنیا دیگه مشکی نمی پوشم
به قلم : علی
نظرات دیگران ( ) |
درباره وبلاگ