پیش خودم دل بستم و بهش نگفتم حرفمو
حتی نگاه عاشقش باز نشکست طلسممو
**
خواستم بگم هر چی که هست مهر سکوتم نشکست
بغضی گلومو باز گرفت من کم شدم اون ننشست
**
راستش زبونم بند اومد بختک رو وا ه سایه کرد
رفت و خلاء منو گرفت من موندم و سکوت درد
**
هر چی تو فکرم بود نبود خالی شدم از کلمه
خواستم که راحتم کنه خسته شدم یه عالمه
**
شاید یه لحظه ای فرصت عاشقی بشه
دوباره یک شانس دیگه شانس شقایقی باشه
**
شاید یه جایی فرصتی لحظه مجالمون بده
گفتنی رو باید بگم گریه اگه امون بده
به قلم : مشکی پوش
نظرات دیگران ( ) |
درباره وبلاگ