می دونم برات عجیب این همه اصرار و خواهش
این همه خواستن دستات بدون حتی نوازش
**
می دونم که خنده دار واسه تو گریه دردام
می گذری از من و می ری اما باز من برمی گردم
**
می دونم برات عجیب من با اون همه غرورم
پیش همه بدیهام چه جوری بازم صبورم
**
می دونم واست سوال که چرا پیشت حقیرم
دور می شی منو نبینی باز سراغت می گیرم
**
می دونی چرا همیشه من بدهکار تو می شم
وقتی نیستی هم یه جور با خیالت راضی می شم
**
می دونی واسه چی از تو بد می بینم و می خندم
تا نبینی گریه هام هر دو چشمامو می بندم
**
چاره ای جز این ندارم آخه خون شدی تو رگهام
می میرم اگه نباشی بی تو من بد جوری تنهام
**
می دونم یه روز می فهمی روزی که دنیا رو گشتی
من چه جوری تو رو خواستم تو چه جور ازم گذشتی
به قلم : مشکی پوش
نظرات دیگران ( ) |
درباره وبلاگ