قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم
جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم
قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این
اسم تو رو داد می زنم تا دمدمای آخرین
به قلم : علی
نظرات دیگران ( ) |
دارم از دستای عشقت یه جورایی رها می شم
اگه شاه بازی عشقه تو دیگه مات و من کیشم
دارم می رم که از نو شم گلم نگو که بی رحمی
می خوام حرف بزنم رو راست تو این حرفا رو می فهمی
واسه اینکه خیلی چیزا بمونه باید نباشه
گاهی ماهی واسه موندن باید از آب جدا شه
گاهیم باید بمیری تا که یک زندگی نو شه
بهتره گلی نباشه تا باغ گلا درو شه
می دونم سخت جون می دن باور کن اینو فهمیدم
ولی خسته شدم بس که دلم رنجید و خندیدم
تو خوب و من بد عالم از این حس تو خوشحالم
تو این حال و هوای عشق به جون تو بده حالم
به قلم : علی
نظرات دیگران ( ) |
نگاه کن زندگی امروز عجب حال خوشی داره
کسی جز تو گل و سبزه تو این هفت سین نمی ذاره
رها شو مثل این بارون بدون شکوه و ناله
ببین حتی قناری هم داره می خونه خوشحاله
همین حالا نگاهت رو از این دلشوره خالی کن
به قلبت وقتی دلگیره کتاب عشقو حالی کن
نگاه کن اینور پرچین هوای زندگی تازست
تا وقتی سر نچرخونی همین آش و همین کاسست
بخند و از غمت رد شو که عطر عشق پیچیده
شاید خندت به یک آدم امید زندگی می ده
باید دل ها رو عادت داد به بغضی که تهش غم نیست
برای زندگی کردن هنوزم دلخوشی کم نیست
به قلم : علی
نظرات دیگران ( ) |
یه عمری آرزوم این بود که با قلب تو همسو شم
نذار بی تو هوای عشق زمستون شه تو آغوشم
تو این حالم رو می فهمی همین که باشی آرومم
نرو از پیش من حتی اگه حس کردی خاموشم
نرنجی از دلم بانو یه وقتایی اگه سردم
آخه این بار غم گاهی زیادی می شه رو دوشم
یه روز گفتی می ری اما یقین داری که می میری
به جون تو که بعد از تو برات مشکی نمی پوشم
ندارم ناله و آهی شراب غم نمی نوشم
نمی گیرم گل و گلدون غمت می شه فراموشم
نمی مونم منم اینجا تو دنیایی که تو نیستی
چیکار کردی که تونستم با دستای تو جادو شم
بگو که باورت می شه چقدر ساده دوست دارم
با اینکه خیلی از حرفات هنوز مونده توی گوشم
به جون تو قسم خوردم بری از پیش من مردم
واسه رفتن از این دنیا دیگه مشکی نمی پوشم
به قلم : علی
نظرات دیگران ( ) |
عاشق رنگ سیاه شب یلدا آخه از روشنی هیچ خیری ندیدم
عاشق تلخی انتهای عشقم حالا که به آخر قصه رسیدم
عاشق رنگ شب و رنگ غروبم عاشق مرگ دقیقه های خوبم
با تموم اشتیاقم آروم آروم به در بسته ی بی کسی می کوبم
عاشق شبای دلمردگی هستم عاشق تنهایی و خستگی هستم
حالا که این زندگی شبیه مرگه بی امون عاشق این زندگی هستم
خنده داره دیگه دلسوزی به حالم خط کشیدم روی روزای محالم
همه ی آینده ی من واسه ی تو من فقط گذشته مونده تو خیالم
تنهایی سهم منه خیلی عزیزه نمی خوام کسی اونو ازم بگیره
دیگه تنهاییمو به دنیا نمی دم نمی ذارم دل تنهاییم بمیره
تو و اون چشمای روشن به سلامت لحظه ها رو میکشم تو قاب ساعت
عاشق سیاهی ام عاشق غربت خسته ام از تو و این همه خیانت
به قلم : علی
نظرات دیگران ( ) |
خرابم نکن عذابم نده
چرا این همه سرد بگو چی شده
یه حرفی بزن نگاه کن به من
دارم خسته می شم جوبم بده
نذار کم بشم نخواه گم بشم
یا حرف و حدیثای مردم بشم
با احساس موندن به من جون بده
نجاتم از این حال ویرون بده
نذار دق کنم خسته شم بشکنم
ببین چشممو عشقه این منم
نگو دیر و دوره نگو بی منی
داری با سکوتت منو میشکنی
چیکار کردم اینجوری دلسنگ شدی
تو رویای عشقم چه بی رنگ شدی
چی شد بی من از لحظه ها ری شدی
چی شد خوب من این همه بد شدی
نذار آرزوهام هدر شه همین
منم دل دارم میشکنه پس ببین
نذار پای دوست داشتنا خم بشه
نذار حسمون بیش از این کم بشه
از ائن صبر ما منده یک تار مو
به جز حرف رفتن یه چیزی بگو
به چشمام نگاه کن پر از خواهشه
همه خواهشم از تو آرامشه
به قلم : علی
نظرات دیگران ( ) |
درباره وبلاگ