دلم برات تنگ عزیز یادی نمی کنی ز من
دارم دیوونه می شم و نمی بینی نیاز من
**
می خوام ببینمت ولی فاصله از من تا خداست
خودم هزار و یک طرف همه حواسم به شماست
**
وقتی نمی بینم تو رو چشمامو واسه کی بخوام
نفس برام سمی می شه هوا رو واسه کی بخوام
**
انگار نه انگار که دلی برای بوندن تو بود
رفتی و بین آدما شدم یکی بود و نبود
**
یه جور واقعی تو رو حس می کنم توی تنم
به جون تو بدون تو دبگه دارم دق می کنم
**
صورت ماه تو عزیز دیوارای خونه شده
هر کی می بینتم می گه طفلکی دیوونه شده
**
تو رو خدا راضی نشو بیشتر از این هدر بشم
دیگه بسه راضی نشو اینجوری در به در بشم
به قلم : مشکی پوش
نظرات دیگران ( ) |
درباره وبلاگ