دور بال کفترارو خط بکش
همشون اسیر تقدیرت شدن
اومدن بلکه هواییشون کنی
آخه می دونن زمین گیرت شدن
تو کدوم حقیقتی که هر دلی
حستو ندیده باور می کنه
لحظه ای تصور خیال تو
حال عاشقاتو بهتر می کنه
از خودم از این کویر لب به لب
رو به دریای تو هجرت می کنم
اگه این تعبیرت از غریبیه
من به غربتت حسادت می کنم
بین تردید زمین و آسمون
گم شدم بلکه منو پیدا کنی
بلکه پای مارو که پابندتیم
رو به آسمون هشتم وا کنی
وقتی اسمتو میارم زیر لب
بی هوا حس عبادت می کنم
شب به شب می شینم و کنار تو
با تو خورشید و زیارت می کنم
بین تردید زمین و آسمون
گم شدم بلکه منو پیدا کنی
بلکه پای مارو که پابندتیم
رو به آسمون هشتم وا کنی
به قلم : سعید
نظرات دیگران ( ) |
درباره وبلاگ