ادامه مطلب...

 به قلم : مشکی پوش

بغض نکن بهار من بغض تو آبم می کنه
گوله اشکای چشات خورد و خرابم می کنه

**
بغض نکن که قلب من تو سینه پرپر می زنه
آخه اون چشمای تو تموم دنیای منه

**
چشات که اشک میاد یه جورایی دیوونه می شم
صدهزار آبادی هم باشه یه دیوونه می شم

**
دست تو تو دستمه یهو امروز چی کمه
بغض نکن که بغض تو آتیش به جونم می زنه

**
وقتی اشک تو چشمات دنیا سرم خراب می شه
دشت سر سبز نگات یهو برام سراب می شه

**
بغض تو مثل یه خنجر تیکه پارم می کنه
بغض نکن غم چشات داره بیچارم میکنه

**
من می خوام که چشم تو زلال آفتابی باشه
من باشم تو باشی و شب مهتابی باشه

**
هر چی گفتی تو باشه
حتی اگه بری و من از سوختن و شکستن و یه عمری بی تابی باشه

 به قلم : مشکی پوش

به پای تو هدر شدم
یه عمره در به در شدم
همیشه در سفر شدم

**
حالا میای می گی برو

**
هم سوختم و ساختم برات
آبرومو باختم به پات
شدم دلیل خنده هات

**
حالا میای می گی برو

**
نازکتر از گل نشنیدی
به عشق پاکم خندیدی
حرفامو کاش می فهمیدی

**
سهم من از عشق این نبود

**
نفس بودی نه یک هوس
هیشکی نبود تو بودی بس
سهم من از تو خاطرس

**
حالا میای می گی برو

**
محض رضای عاشقی برو ولی نگو که من
برنده برگشتم آخه بهت می خندن خوب من

**
آخه هنوزم بعضی ها راست و دروغو می دونن
یه عده عاشق حیله رو از توی چشمات می خونن

**
گذاشتی عاشقت بشم بعد بری تنهام بذاری
خوب که خراب تو شدم بگی که دوسم نداری

**
سرم تو کارم بود و بس سر زده از راه اومدی
گفتم ستاره نمی خوام گفتی که از ماه اومدی

 به قلم : مشکی پوش

زندگی فرصت بس کوتاهیست...تا بدانیم که مرگ آخرین نقطه ی پرواز پرستوها نیست...مرگ هم حادثه است...که بدانیم پس از خواب زمستانی خاک...نفس سبز بهاری جاریست...

 به قلم : مشکی پوش

بریم یه جایی که فقط من و تو باشیم و دعا
یه جایی اندازه ی ما به قدر ما نور و هوا

**
یه جایی که غم نباشه فرصتمون کم نباشه
نفس درش سم نباشه نفرتی از دم نباشه

**
لقمه نون حلال و پاک
سبزه توی گلدون وخاک

**
گل به باغ حوض و چمن
خدا و عشق و تو من

**
دوای دردا ناله نیست دردا باید درمون بشن
جوون پیر شدن بسه پیرا باید جوون بشن

**
بریم یه جایی که دیگه بی کس و عاجز نمی ریم
دیگه برای گفتن عشقم مجوز نگیریم

**
بالا بریم دوغ باشه پایین بیایم ماست باشه
قصه ی عشق بی حوس اونجا دیگه راست باشه

**
نبینی کسی که بی کسه
کلاغ به خونش برسه
عشقو بگن به بچه ها تو درس مشق و مدرسه

 به قلم : مشکی پوش

بازم من بازم تو باز از نو رو یک خط و یک جا و با هم
تو اونجا من اینجا دو نزدیک و نزدیکیم اما دوریم ازهم

**
نه تو حرف من نه من حرف تو می خونی و می خونم
نه تو قصد من نه من قصد تو می دو نی و می دونم

**
نبودت یه درد بودنت یه درده
شدم واسه ی غصه یه اجیر و برده

**
نه تو منو می فهمی نه یه روح و رحمی بگو عاشقی برگرده
کی می گه عشق عذاب کی می گه خورشید تو خوابه

**
چرا نمی خوای بفهمی که حال و روزم خرابه
دیگه بس بازی نمی خوای بسازی دلم عاشقی بی تابه

 به قلم : مشکی پوش

امشب دیگه آخرین شبه برای خوندن
امشب دیگه آخرین شبه برای موندن

 
اما وعده ی دیدار ما کنج دلاتون
قربون نگاه مهربون و با صفاتون

 
از یاد نبرید که رنگ مشکی رنگ عشق
لبخند پر از صداقت و ریاتون عشق

 
این دفعه می گم هر کی نموندش به سلامت
قربون وجودتون نگاتونو عشق

 
دل می شه تنگ شما قربون روی ماهتون
صد سبد یاس واقاقی پیشکش نگاهتون

 
آسمون ستاره بارون می شه با شب شما
تا ابد خنده ی مهربون رو لب شما

 
می دونم لحظه ی بی شما می شه هلاهلم
بدرقه ی راه شما باشه دل ناقابلم

 
هر جا باشین الهی بهار بشه خزونتون
غم نبینه الهی اون دل مهربونتون

 به قلم : مشکی پوش